در کتاب آهنگ گوردون لایت فوت، هنر برای همه است

برای گوردون لایت فوت، هرگز راه درست یا غلطی برای الهام گرفتن وجود نداشت. او ترانه سرای پرکار و برنده جوایزی بود که از پیش پا افتاده معنا می ساخت و کلان و خرد روزمره را در اشعار و ترانه های خود مشاهده می کرد. او یک سفارش را به یک کلاسیک کانادایی تبدیل کرد، یک خبر فوری را به “بهترین آهنگی” که تا به حال نوشت، و یک نگاه دزدیده شده به تابلوی جاده ای آریزونا به یک آهنگ موفق

«در صورت تمایل می‌توانید با یک عنوان شروع کنید، یا به جستجوی کلمات در یک مجله بروید، مانند People لایت‌فوت در سال 2013 به سی‌بی‌سی موزیک گفت: «من این کار را انجام داده‌ام، صادقانه بگویم، حتی به یک فروشگاه رنگ رفته‌ام و عناوین رنگ‌ها را انتخاب کرده‌ام. نمونه ها.”

لایت‌فوت نویسنده‌ای بیش از حد گران‌بها نبود، یک زیبایی‌شناس فرهیخته که کلمات و عبارات را از سر پر از بزرگان متعارف بیرون می‌آورد. در عوض، رویکرد همه‌چیزخوار لایت‌فوت به خلقت، او را به یک برهم‌زن تصادفی ابرو، ترانه‌سرای درخشانی تبدیل کرد که خلوص افتخارآمیز نبوغ هنری الهی را زیر و رو می‌کرد.

او گفت: “من یک نوع آدم عادی هستم.” در مصاحبه ای در سال 1975 گفت. “من به خصوص باهوش نیستم و احمق خاصی هم نیستم. شاید این عادی بودن آن باشد، با کمی هنر.”

لایت فوت ممکن است با رویکرد بی تکلف خود به موسیقی قصد دموکراتیک کردن زمین بازی را نداشته باشد، اما قدرت ماندگاری آهنگ های او به عنوان مجوزی رادیکال برای سایر نویسندگان و هنرمندان مشتاق عمل می کند. منبع الهام مهم نیست. این کاری است که با آن انجام می دهید مهم است.

لایت فوت در 1 مه 2023 درگذشت. امسال همچنین شصت و پنجمین سالگرد یورش لایت فوت از اوریلیا، آنت، به لس آنجلس برای مطالعه آهنگسازی و آغاز حرفه موسیقی “رسمی” خود (هرچند که او خوانندگی و خوانندگی می کرد) است. از جوانی اجرا می کرد). لایت فوت اولین آهنگ خود را در سال 1955 نوشت اما یک دهه کامل از نواختن و اجرا می‌گذرد تا اینکه به دکورهایی روی آورد که عمدتاً آهنگ‌های خودش را تشکیل می‌دهند. لایت فوت گفت: «من در ابتدا مجبور نبودم به مطالب خودم تکیه کنم ترانه سرای آمریکایی در سال 2008. “آهنگ های خوب زیادی در اطراف وجود داشت که من به یادگیری آنها ادامه دادم.”

باران، هواپیما و قطار

اما در سال 1965 همه چیز تغییر کرد. لایت فوت شروع به اجرای آهنگ های خود کرد و گروه های دیگر شروع به ضبط آنها کردند. زمانی که او اولین آلبوم خود را منتشر کرد، لایت فوت!در سال 1966، بزرگترین موفقیت این رکورد، «باران صبح زود»، پیش از این برای ایان و سیلویا و پیتر، پل و مری موفقیت آمیز بود. لایت فوت یکبار آن را نامید “مهم ترین آهنگی که تا به حال نوشته ام” و تخمین زد که نه سال در حال ساخت است. این الهام سال‌ها قبل از حضورش در لس‌آنجلس بود، زمانی که در حالت دلتنگی، به فرودگاه رفت تا رفت و آمد هواپیماها را تماشا کند. صبح بود و بله، باران می بارید.

در صبح زود باران با یک دلار در دست من
با دردی در قلبم و جیب های پر از شن
من خیلی از خانه فاصله دارم و دلم برای عزیزانم تنگ شده است
در اوایل صبح باران بدون جایی برای رفتن

لایت فوت یک قانون کلیدی نوشتن خوب را رعایت کرد: «نشان بده، نگو». او به طور خاص نگفت که در لس آنجلس شکسته و تنها است، اما “دلار در دستش” و “جیب های پر از شن” و “هیچ جایی برای رفتن” وضعیت او را کاملاً نشان می دهد.

در دومین رکورد او، 1967 راهی که من احساس می کنم، لایت فوت توانایی خود را برای رشد خلاقانه تحت سفارش به نمایش گذاشت. سی‌بی‌سی لایت‌فوت را موظف کرد تا آهنگی بنویسد که تاریخ کشور را برای صدمین سالگرد کانادا جشن بگیرد، که با یک رویداد تلویزیونی در روز سال نو، 1967 آغاز می‌شود. به گفته محقق کریس همراز آنجایی که لایت‌فوت قبلاً چند آهنگ در مورد قطارها در آن زمان نوشته بود، CBC چیزی در راه‌آهن اقیانوس آرام کانادا پیشنهاد کرد و کتابی را از کتابخانه CBC به ویلیام کورنلیوس ون هورنای که اولین راه‌آهن بین قاره‌ای کانادا را طراحی کرد، توصیه کرد. لایت فوت “سه گانه راه آهن کانادا” را نوشت فقط سه روز، و به سرعت به یکی از مشهورترین آهنگ های محلی کشور تبدیل شد، اگرچه میراث آن در طول سال ها مورد بازنگری قرار گرفته است.

با توجه به منابع و هدف کمیسیون، تعجب آور نیست که «سه گانه راه آهن کانادا» نوعی خاصی از ناسیونالیسم را در بر می گیرد. لایت فوت به زندگی های از دست رفته در ساخت CPR اشاره می کند، اما فقدان جزئیات به افسانه سازی کانادا کمک می کند. هیچ اشاره ای نیست از خشونت های استعماری- شهرک نشینی که بر مردم بومی که آواره شده بودند و زمین هایشان دزدیده شد، و نه بیش از 15000 مهاجر چینی استثمار شده که به ساخت راه آهن کمک کردند – و تخمین زده می شود که 600 نفر از آنها در حین کار کشته شدند. در یک مقاله ویدئویی در مورد آهنگ، روزنامه نگار نیک لوفور تصدیق می کند که CPR “یک شاهکار در مهندسی بود و کشور را تغییر داد، اما از منظر بشردوستانه، یک تراژدی و جنایت بود.”

عشق لغو شد

لایت فوت همچنین روابط و روابط عاشقانه خود را برای الهام و کاتارسیس استخراج کرد.

لایت‌فوت: «در برخی موارد، آهنگ‌ها زندگی‌نامه‌ای هستند؛ برخی رویدادها و آسیب‌هایی که باید به هر نحوی کنترل شوند، وارد آهنگ‌ها می‌شوند.» در مصاحبه ای در سال 1998 گفت. “و این آسان تر و ارزان تر از رفتن به شرینک است.”

“If You Could Read My Mind” یکی از آن آهنگ هاست که در بحبوحه شکست ازدواج اولش نوشته شده است. او یک خانه جدید در یک مزرعه کوچک در کشور داشت، یک شرکت ضبط جدید، و او مشروب می‌نوشید.کمی زیاد” (او در سال 1982 ترک کرد.) این آهنگ مجموعه ای از خطوط ویرانگر است که اشتیاق خالی از سکنه و طعم تلخ و شیرین جدایی را به تصویر می کشد.

اگر می توانستم ذهن تو را عشق بخوانم، افکارت چه داستانی می توانست بگویند
درست مثل یک رمان شومیز، رمانی که داروخانه ها می فروشند
وقتی به قسمتی رسیدی که درد دل می آید
قهرمان من خواهم بود، اما قهرمانان اغلب شکست می خورند
و دیگر آن کتاب را نخواهید خواند زیرا پایان آن خیلی سخت است

این ترانه ای است که از منظر راویی نوشته شده است که کاملاً آماده مقابله با مسئولیت پذیری خود نیست و جهل عمدی خود را در اجرای آسیب پذیری پنهان می کند. اما فرزند خود لایت فوت او را در این مورد صدا کرد به زودی. در این آهنگ یک خط وجود دارد که می گوید: “اگر بین سطرها بخوانید، می دانید که من فقط سعی می کنم بفهمم، احساسی که شما فاقد آن هستید.” دخترم که در آن زمان فقط یک دختر بود، آهنگ را شنید و از من پرسید: “بابا هیچ احساسی داری؟” او مرا مجبور کرد که خط را به “احساساتی که ما فاقد آن هستیم” تغییر دهم. او گفت من تمام مسئولیت طلاق را بر دوش مادرش می گذارم.”

آهنگ عنوان آلبوم او در سال 1974، غروب آفتاب، آهنگ دیگری است که از زندگی عاشقانه ناپایدار لایت فوت الهام گرفته شده است. موسیقی شیار ریتمیک تیره ای دارد، مقاومت ناپذیر و اصراری، و کلمات اضطرار و تنشی را منتقل می کنند که به سمت شیطان منحرف می شود.

می توانم ببینم که با شلوار جین رنگ و رو رفته اش به سرعت نگاه می کند
او یک زن سخت دوست داشتنی است، باعث شد احساس بدی کنم
گاهی فکر می کنم حیف است
وقتی حالم بهتر می شود وقتی دردی احساس نمی کنم
غروب آفتاب بهتر است مراقب باشید
اگر بفهمم که تو پله‌های پشتم را می‌چرخانی

“میوز” پشت “Sundown” دوست دختر آن زمان لایت فوت، کتی اسمیت بود. به گزارش لایت فوتیک شب اسمیت برای مهمانی با دوستانش بیرون رفت و او را در خانه تنها گذاشت، بی قرار، حسود و تماشای غروب آفتاب. او ناامیدی خود را به نوشتن «غروب آفتاب» هدایت کرد. اما به گفته چندین نشریه از جمله گلوب و میل، حسادت لایت فوت حداقل یک بار به خشونت تبدیل شد که ظاهراً استخوان گونه اسمیت را در جریان دعوا شکست.

خبر فوری

لایت فوت در اولین دهه فعالیت انفرادی خود، 10 آلبوم استودیویی منتشر کرد. در این مدت، شرکت‌های ضبط موسیقی او نیز شش مجموعه از بهترین آهنگ‌ها و بهترین آهنگ‌های او را منتشر کردند. موفقیت آمیزترین آنها، تا کنون، سال 1975 بود طلای گورد، یک وینیل دوتایی گسترده با 22 آهنگ از محبوب ترین آهنگ های او. بسیاری از این آهنگ ها برای کانون موسیقی کانادایی پایه و اساس در نظر گرفته می شوند. اما یکی از بزرگترین و غافلگیرکننده ترین موفقیت های حرفه ای لایت فوت هنوز در راه بود.

لایت‌فوت در 10 نوامبر 1975، فیلم «تخریب ادموند فیتزجرالد» را منتشر کرد، داستانی از غرق شدن غم‌انگیز SS Edmund Fitzgerald در دریاچه سوپریور، در 10 نوامبر 1975، که جان همه 29 سرنشین را گرفت. من داستان را در تلویزیون دیدم، حدوداً پنج ساعت پس از وقوع، بنابراین همه روزنامه‌ها را برای چند هفته آینده جمع‌آوری کردم و آهنگ منتشر شد.» لایت فوت گفت، که آهنگ را در یک انفجار نادر یک هفته ای نوشت و ضبط کرد. “این اساساً شرحی سرراست از چگونگی وقوع رویدادها است.”

وقتی وقت شام فرا رسید، آشپز پیر روی عرشه آمد و گفت
بچه ها، خیلی خشن است که به شما غذا بدهم
او گفت که در ساعت هفت بعد از ظهر یک دریچه اصلی فرو رفت
بچه ها، خوب بود که شما را شناختم
کاپیتان سیم کشی کرد و آب وارد شد
و کشتی و خدمه خوب در خطر بود
و بعداً در همان شب که چراغ‌هایش از دید خارج شد
غرق ادموند فیتزجرالد آمد

نوشتن: یک کار زندگی

بیشتر آهنگ‌های لایت‌فوت در طول ماه‌ها و گاهی سال‌ها نوشته شده‌اند و او دهه‌ها از زندگی خود را وقف این تمرین کرده است. در مصاحبه ای در سال 2010، لایت فوت یک مقدار عددی را به روند آهنگسازی خود اختصاص داد و گفت: مونترالر که “15 درصد الهام و 85 درصد عرق کردن بود. من روی آن خواهم ایستاد – کار سختی است. نوشتن یک فرآیند انفرادی است و می تواند در عین حال هیجان انگیز و خسته کننده باشد. من به مدت 33 سال تحت قراردادی آهنگ نوشتم. و اکنون می توانم کمی آرام باشم و روی اجراهایمان تمرکز کنم.”

که در مصاحبه دیگری در سال 2010لایت فوت ضبط 20 آلبوم تحت قرارداد را به عنوان “کار بسیار خشن… این کار نیز باعث ناهمواری های زیادی شد، زیرا باعث شد من منزوی شوم و خودم را از مردم و فرزندانم جدا کنم، بنابراین می توانم روی آهنگ ها کار کنم. می‌خواستم این کار را بکنم، زیرا در آن زمان از یک گروه حمایت می‌کردم، از گروهی حمایت می‌کردم و دو یا سه فرزند داشتم. اما از هیچ‌کدام پشیمان نیستم.»

لایت فوت قرارداد داشت و نویسندگی کار او بود. من همیشه از صداقت واقعی او در مورد صرف 33 سال و 20 آلبوم برای انجام آن کار و تلاشی که او برای آن انجام داد، قدردانی کرده ام که هیجان انگیز، منزوی و طاقت فرسا بود. کار هم بود. او نمی‌توانست آنقدر بزرگ و توانا باشد که دماغش را به مردم بچرخاند مجله یا سفری به فروشگاه رنگ برای پیدا کردن چیزی که در آن جستجو می کرد.سبز تلخ” (فقط یک حدس از طرف من).

اما در آن اثر، در این ترانه‌ها، می‌بینیم که چگونه زیبایی – یا توهم آن – می‌تواند از خشونت و تراژدی، پیش پا افتاده، روزمره و غیرمنتظره ترغیب شود. به مدت 65 سال، او به ما نشان داد که چگونه زیبایی متعلق به همه ماست، نه فقط تحصیلکرده های کلاسیک یا افراد مرفه و بافرهنگ. هنر برای همه در چشم انداز بهترین موفقیت های گوردون لایت فوت است.