س53:59تام هنکس از شما می خواهد که جادوی پشت فیلمسازی را بدانید
اغراق کردن اهمیت تام هنکس برای فرهنگ پاپ سخت است. بهعنوان یکی از شناختهشدهترین ستارههای سینمای جهان، رزومه او به تنهایی مانند دورهای تصادفی در سینمای مدرن آمریکاست.
اکنون این بازیگر و فیلمساز سرشناس اولین رمان خود را منتشر کرده است. ساخت یکی دیگر از شاهکارهای مهم فیلم سینمایی، که روندی را دنبال می کند که او به خوبی می شناسد: ایجاد یک بلاک باستر از زمان شروع به کار تا اولین نمایش آن.
در مصاحبه ای در Q با تام پاورهنکس گفت، نوشتن برای او «تقابلی بین یک سرگرمی و یک مأموریت» است، اما او همچنین در مورد وضعیت جدید خود به عنوان یک رمان نویس شوخی کرد.
“وقتی کسی می گوید “بله، من اولین رمانم را نوشته ام” آنچه باید بگوید این است که “بله، من نوشته ام” آ او با تمسخر گفت: «اول» نکات بیشتری در راه است – از کجا می دانید؟ اگر از من بپرسید این سوت زدن در تاریکی است!”
ساخت یکی دیگر از شاهکارهای مهم فیلم سینمایی یک اثر تخیلی است، اما از تجربیات و مشاهدات واقعی بازیگر در مورد چرخه زندگی پیچیده یک فیلم استفاده می کند.
هر فیلمی، اصلاً ساخته شدنش یک معجزه است.– تام هنکس
او گفت: «به طور کلی، همه فکر میکنند که میدانند فیلمها چگونه ساخته میشوند. “و من این را به شما خواهم گفت: شانس این است که شما بتوانید هر فیلمی بسازید. هر فیلمی، این یک معجزه است که اصلا ساخته می شود. شانس به همان اندازه در مقابل شماست که فیلمی را که می خواهید بسازید. و در این صورت، هنوز در مورد ساختن فیلمی که کارآمد باشد، شانسها در برابر شما وجود دارد.
فراتر از روند دیوانهکننده ساخت یک فیلم، هنکس میخواست الهامبخش، همکاری و شانس مورد نیاز برای غلبه بر شانسهای بهظاهر غیرقابل عبوری را که با اتمام آن مواجه بود، به تصویر بکشد.
برای آنهایی که در بین مخاطبان شما ممکن است بگویند، “خب، من چند کتاب خوانده ام و فیلم هایی دیده ام که این موضوع را به تصویر می کشد”، نه، شما این کار را نکرده اید! او به پاور گفت. “به هر حال هیچ کدام را که خوانده ام. فکر می کنم تنها فیلمی که واقعاً می گوید “ساختن یک فیلم اینگونه است” است. [François] تروفو روز برای شب … این در واقع نشان می دهد که این کار گاهی چقدر می تواند احمقانه باشد.”
نورا افرون قبل از اینکه بفهمد نویسنده است به هنکس گفت که او یک نویسنده است
هنکس در قدردانی از کتاب خود می نویسد که “این صفحات بدون نویسنده و کارگردان فقید نورا افرون که برای اولین بار با او در کمدی رمانتیک کار کرد وجود نداشت” بی خوابی در سیاتل در سال 1993
او گفت: «او زمانی که متوجه نشدم نویسنده هستم به من گفت نویسنده هستم. “وقتی برای اولین بار ملاقات کردیم بی خوابی در سیاتل، من یک شوت بزرگ بودم. همه را مجبور کردم به من بگویند که من یک شوت بزرگ هستم.”
مهارت و هوش افرون هنکس را مرعوب کرد، اما به عنوان یک فیلم بزرگ، او از بیان مشکلات خود در فیلم خجالتی نبود. او با عصبانیت به یاد می آورد: “من این مشکل را با آن داشتم، و با آن مشکل داشتم… بل، بل، بلا.” نورا خیلی صبور بود. خواهرش، نویسنده دلیا افرون، پس از اینکه برای انجام برخی تنظیمات در فیلمنامه آورده شد نیز حضور داشت (اگرچه او برای مشارکت هایش اعتباری ندارد).
یکی از مشکلات هنکس با فیلمنامه، که در مورد پدر بیوهای است که پسرش به شدت درگیر زندگی دوستی او میشود، این بود که او احساس نمیکرد این دیالوگ منعکس کننده دعوای واقعی بین پدر و پسر است.
“پس این دو زن هستند که در حال تمرین هستند… و من مدام شکایت می کردم که آنها زن هستند و من یک مرداو به پاور گفت: «مردان توسط پسرانشان از بین نمی روند. اوه، بو هو، پسرم نمیخواهد من بروم بیرون. میدانی اگر قرار بگذارم بیرون و او تلاش کند، به حرامزاده کوچولو چه میگفتم – و من فقط به این کار ادامه دادم. و نورا و دلیا می گفتند، “خب، چه می گویید؟” گفتم: “خب، این را می گویم، لا لا لا.” و آن را گرفتند و در فیلم گذاشتند.»
زمانی که فیلم منتشر شد، گفتم: «هی، میدانی، این مطالب خیلی خندهدار بود.» و نورا گفت: “خب، تو این را نوشتی.” من گفتم، “نه… من فقط آن را گفتم، سپس شما بچه ها آن را در فیلم قرار دهید.” و او گفت: “نوشتن همین است!”
افرون به هنکس در سال 2006 کمک کرد تا دوباره اعتماد به نفس خود را به عنوان نویسنده حفظ کند، تقریباً در زمان فیلمش. رمز داوینچی منتشر شد.
«مرد گریم من، دنی استریپکه نامش بود، آخرین فیلم او با من بود رمز داوینچیهنکس به یاد میآورد: «روزی که ما با هم پیچیدیم، او 75 ساله شد رمز داوینچی و چند هفته بعد، او به من زنگ زد: “خب، بچه، من می خواهم شما اولین کسی باشید که می دانید، کارم تمام شده است.” و وقتی منظورم تمام شد، منظورم این است انجام شده انجام شده.'”
با شنیدن خبر بازنشستگی استریپکه، هنکس از او پرسید که آیا می تواند با او مصاحبه کند.
هنکس میگوید: «من و او داستانهای زیادی در مورد جنبه فاختهای کسبوکار به اشتراک گذاشته بودیم. «این مردی بود که روی … کار می کرد غول. او کار کرد هفت باشکوه. او بینی لارنس اولیویه را برای این کار ساخت اسپارتاکوس. و او برنزه کردن الویس را در پنج یا شش فیلم الویس انجام داد – بنابراین او داستان هایی داشت.
وقتی هنکس تمام شد، از افرون نظر و راهنمایی او را خواست.
هنکس گفت: “من آن را برای او فرستادم و گفتم: “هی، نورا، آیا این یک چیز است؟” “و او گفت، “بله، این یک چیز است. این کار نیاز دارد. شما باید به خاطر داشته باشید: صدا، صدا، صدا، اما من فکر می کنم باید به بخش سبک پنجشنبه نیویورک تایمز. و دقیقاً همین اتفاق افتاد. بنابراین نورا به من گفت که من یک نویسنده هستم، به من نشان داد که چگونه نویسنده باشم، تمام کارهای سختی که برای نویسنده شدن لازم است را به من یادآوری کرد، اما این نکته بسیار مهم در مورد نویسنده بودن را نیز به من نشان داد، که این است: شما واقعاً باید بنویسم.”
چرا هنکس می گوید ساختن فیلم ارزشش را دارد
هنکس در رمان خود ساخت یک فیلم را به عنوان «کار پر استرسی که توسط انسانهای آسیبپذیر انجام میشود- همه رگهای ترک خورده، مملو از ناامنیها» توصیف میکند.
حتی پس از چهار دهه فعالیت در تجارت سینما، این بازیگر گفت که شما هنوز باید با هر پروژه جدید “از نقطه اول شروع کنید” – و این هرگز آسان تر نمی شود.
مانعی وجود دارد که همه باید از آن عبور کنند، و آن درجاتی از خود بیزاری آنهاست.– تام هنکس
هنکس گفت: “من فکر می کنم این رمان رکوردی از این موضوع است.” “آن روز همه چیزهایی را دیده ام که می تواند مانع از ساخت فیلم شود. و همچنین چیزهای افتضاحی را تجربه کرده ام که می تواند سر راه من باشد، به عنوان یک هنرمند، حرفه ای که نمی توانم. تا در طول روز حاضر شوم و به جایی که باید برسم.”
برای هنکس، یکی از چالشهای حضور هر روزه سر صحنه این است که او اغلب متوجه میشود که آمادگی خودش را زیر سوال میبرد یا اینکه «به اندازهای انجام داده است که ایمان این افراد را به او تضمین کند».
او گفت: «یک مانع وجود دارد که همه باید از آن عبور کنند، و آن درجاتی از نفرت خودشان است. با گذشت زمان، تنها راهی که میتوانستم یک فنجان قهوه بخورم و فیلمنامهام را بردارم و سر کار بروم… این است که بدانم قبلاً چنین احساسی داشتم و روز را پشت سر گذاشتم.»
وقتی همه چیز تمام شد، محصول نهایی در نهایت بدیهی تلقی می شود و حتی ممکن است خوب نباشد. بنابراین چه چیزی این فرآیند را ارزشمند می کند؟ هنکس گفت که معتقد است سفر مهمتر از مقصد است.
او میگوید: «یک فیلم توسط چند نفر در گامهای 24 ساعته ساخته میشود. و در پایان راه خود را میروند و تنها چیزی که واقعاً به عنوان خاطره با خود دارند، تجربه آن روزهاست.» فیلم در پایان روز مانند یک عکس در یک آلبوم خواهد بود و شاید خوب باشد. شاید وحشتناک باشد.
«فکر میکنم همه فیلمها این روزها با جادوی عجیب و غریب، تجربهای مشترک که ترکیبی از سختترین کارهایی است که تا به حال کار کردهاید، سرگرمکنندهترین سرگرمیهایی است که تا به حال در کمپ تابستانی داشتهاید، و بیشترین چیزی که تا کنون یاد خواهید گرفت، به پایان میرسد. در یکی از آن دو یا سه دوره دانشگاهی که گذراندید و در آن یک نفر همه چیز را به قدری واضح بیان کرد که شما حتی مجبور نیستید برای آزمون مطالعه کنید – شما آن را تسلیم می کنید.
مصاحبه کامل با تام هنکس در سایت موجود است پادکست ما، Q با تام پاور. او همچنین در مورد یکی از اولین نقشهایش در سریال کمدی تلویزیونی The Love Boat، اولین کارگردانیاش و سه کاری که قبل از حضورش در محل کار یاد گرفته است، صحبت کرد. هر جا پادکست های خود را دریافت کردید گوش دهید و مشترک شوید.
مصاحبه با تام هنکس توسط ونسا گرکو.