روزنامه جام جم (1400/04/06): دودکش دوباره به کار افتاد!

به هرحال داستان دودکش 2 بعد از گذشت هشت سال حادثه می افتد و در همین مدت نگاه مردمان تغییر و تحول کرده است. وی اهمیت اشاره به روایت ای که قرار میباشد در دودکش۳ قصه شود، نیز ابلاغ داشت: داستان ای جدید داریم که ارتباطی به قصه هایی که در فصل های قبلی دیدید ندارد. بهروز نامه را میخواد ببره بندازه تو خانه گندم خانم که به عبارتی لحظه در منزل گشوده میسه و گندم با پسر خالو اش را میبیند و از ناراحتی نامه را به دور میندازه و یکی دیگه مینویسه، آنگاه از تعدادی بار طومار تالیف بالاخره طومار آیتم نظرش را مینوسد اما به عبارتی موقع که طومار را میخواد بندازه تو خانه میفهمه که گندم خانم داره به سمت در میاد و میخواد فرار کنه که گندم بل گشوده کردن در میبینتش و صدا می زند آقا بهروز… عفت میگه منفی هم خودش جوابه بالاخره تکلیفش معلوم میشه. همه میریزن اونجا و عفت عیدی همه اونارو میده، فیروز به هوشنگ میگه چرا فرش های معصومه خانمو تحویل ندادی اونا گرونن روی هم ۷۰ میلیون قیمتشه که عفت میگه هرکدومش ۷۰ میلیونه فیروز شوکه میشه و به عبارتی لحظه اصلی بهروز میرن که تحکیل بدن، وقتی به اونجا میرسن میبینن آمبولانس اونجاست که متوجه میشن معصومه خانم فوت کرده، فیروز میگه اینم بخت منه یه آمپاسه دیگه کسیو نمیشناسی که بریم به اون تحویل بدیم؟ که بهش میگه گرمشو نمیدونم البته فکر کنم الان دیگه ۳ تومنی باشه نصرت میگه ۳ میلیون؟ خاله به نصرت میگه جدت موقع کندن چاه یه گردنبند پیدا میکنه هرچی میگرده صاحبشو پیدا نمیکنه و وصیت میکنه تا صد سال اگه صاحبش پیدا نشد بفروشین به آسیب زندگی بزنین، اون گردنبند توی اون مخده ای هستش که مادرت شب عروسیت بهت داد، مادرت قبل از مرگش به من این ماجرارو گفت و ازم خواست که اگه زنده فقدان بهتون بگم الانم ۱ هفته هستش از اون ۱۰۰ سال قبلی که اومدم بهتون خبر بدم که این ارث مال تو و عفت هستش. خاله میگه پول درمان چشم پسرته من که لازمش ندارم اگه زنده نبودم خیرات کنین اگه زنده بودم که خودم میام بعدا هروقت حتمی داشتم میگیرم ازت، فیروز پولو تو جیبش میزاره و سپاس میکنه و خاله میره. در بخش دیالوگ ها به ادله این که لحنش فرق می کند، مجبورم بخش زیادی از دیالوگ ها را خودم انجام بدهم، چون لحن دیالوگ ها مختلف است. این کلمه و واژه آلمانی در لغتنامه دهخدا به معنای تنگنا، فشار و کار انجام شده آمده است. در این سریال به عبارتی شخصیت هایی که در فصل ابتدایی سریال بازی می کردند ادامه نقش هایشان را در موقعیتی شبیه به تصویر کشیدند. راننده جرثتقیل میاد و به نصرت میگه تو توی ماشین چیکار میکنی؟ نصرت ازش میپرسه کلاهک مطلوب دودکش چیشده خاله جان؟ و باهم بحث میکنن که عفت میاد و میگه آرومتر خاله الان میفهمه دارین مشاجره میکنین چیشده؟ در صورتی که شما همین نوشته را تحسین می کنید، مایلید اطلاعات بیشتری در آیتم ساخت کلاهک دودکش سیمانی بدست آورید به وبسایت ما مراجعه کنید.